چهارشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۹۰

اسلام به تعریف سرزمینها



در چند سال گذشته به یمن وجود پر برکت جمهوری اسلامی و آواره کردن مان از سرزمینمان با ملیتها و فرهنگهای مختلفی نشست و برخاست کرده ام و جالب اینجاست که چون اکثر همسایگان مسلمان و سنی هستند برایم جالب بود که نگرش آنها را نیز به زندگی ، بشریت ، و رفتار های اجتماعی بدانم.

 در ترکیه که بودم ، مسلمانان بر ۲ نوع بودند ،دسته اول  مذهبی و مقید به قوانین اسلام باکمی تغییر و تخلص ، و کاملا اسلام ۱۴۰۰ سال پیش را در آنها میتوان مشاهده کرد ، با همان هنجار ها و نگرش ها و حتی هر ان اماده جهاد، جالب اینجاست که این نوع از مسلمانان کاملا مخالف سیاستهای دولت های وقت ترکیه میباشند و در آرزوی راه اندازی مجدد  امپراتوری عثمانی هستند، دشمن شدید آتاتورک و به صورت کلی مخالف با یک جامه مدنی مدرن . حال از عجایب این دسته برایتان بیان میکنم ، کاملا وابسته به تکنولوژی و یکی از بزرگترین مشتریان پرو پا قرص فیس بوک ، در ظاهر کاملا خود را از وسوسه  شیطان به دور نگاه میدارند اما در ضمیر ناخودآگاهشان همیشه آماده برای ارتکاب هوای نفس هستند . همیشه مخالف مشروبات الکلی میباشند اما از زنا کردن هیچوقت  پرهیز نمیکنند ، تقریبا دایییه پدر خواندگی  مسلمین را دارند و بر این ادعا استوارند که اسلام پس از دوران صدر اسلام به عثمانی ها و ترک ها سپرده شده و این بودند که اسلام را به همه جا میبایستی صادر میکردند . در دهه گذشته نیز علاقه مندی برای مطالعه کتب تاریخ عثمانی به شدت افزایش یافته ، خودرا هم اکنون یکی از چند قدرت برتر منطقه و حتی در چند سال آینده جانشین ابر قدرتهای امروزی میدانند، دسته دیگری از ایشان نیز کم و بیش ینگنه میاندیشند اما به دلیل اینکه خودرا غیر ارتجاعی و مسلمان مدرن مینامند ، به مقداری جهان را بیشتر برای خود باز گذشته اند و با سفر به دیگر نقاط جهان خود را سفیر اسلام و یک مسلمان نو اندیش و بروز میپندارند که میتواند هر کاری انجام دهد و سپس از خداوند طلب مغفرت نمیاد . هر دو دسته مسلمانان دیگر کشورها از جمله ایران ، افغانستان ، پاکستان و حتی خود عربستان را مسلمان واقعی نمیداندند .

افغانی ها هم از نظر فکری به شدت تحت تاثیر خشونت طلبی طلبان ، به مسلمانانی دو آتشه و مدعی اجرای کامل اسلام هستند و بزرگترین دشمنانشان عبارتند از اول غربیها ، دوم پاکستانیها و سوم ایرانیها ، به نظر ایشان همه جهان چشم به افغانستان دوخته اند و هیچ کس خواهان پیشرفت و استقلال این کشور نمیباشد، همه خواهان تجزیه افغانستان و از بین بردن فرهنگ و آداب و رسوم  ایشان میباشند و بزرگترین دلیل فروپاشی کشور شوروی سابق را جانگ با افغان ها و شکست توسط ایشان میدانند ، دشمن تراشی و فرافکنی در خون و روجشان رخنه کرده ، هیچگونه منطقی به غیر از فرامین اسلام را قبول نمیکنند و پس از مهاجرت به دیگر کشورها حتی سعی در تغییر دادن سبک و روش زندگی آنها دارند . یک دسته اقلیت نیز در میان این افغانها دیده میشوند ،کاملا مدرن و به دلیل مطالعه و آگاهی از وضعیت اسفبار کنونی دچاره شده میهنشان سعی در اصلاح امور دارند اما به دلیل در ا قلیت  واقع شدن قادر به تغییر نمیباشند ، این افغانهای روشن فکر بسیار اجتماعی بوده و در جوامع جدید محل سکونت خود بسیار مورد توجه و علاقه اطرافیان میباشند . 

پاکستانیها ، این مردم بر خلاف فرافکنیهای افغانیها کاملا خود را با دنیای امروزی وفق داده اند و با القاط سبک زندگی هندی اسلامی ، سبک و روشی نوین را به وجود آورده اند ، درست است که طالبان نشات گرفته از دسته بسیار رادیکال مسلمانان این کشور میباشند اما ناظر هستیم که در منطقه پاکستان تنها کشور دموکراتیک و واقعا مردمی را داراست ، قشر روشنفکر و آگاه در پاکستان به مراتب غنی تر و پر جمعیت از افغانستان میباشد . و با اندیشیه باز میتوانند به راحتی در مورد مسائل داخلی و مشکلات خود تصمیم بگیرند .

سوریها ، مردمانی خونگرم با احتساب به همسایگی با لبنان اردن و اسرائیل میتوان مترقی ترین مردم عرب زبان خاور میانه نامیدشان ، کردهای مترقی نیز به این امر بیشتر دامن زده اند ، این سخنان و عقیده را میتوان از خیزششان در مقابل رژیم بعثی خاندان اسد به وضوح مشاهده کرد . این مردم در ظاهر اسلامیشان باطتنا طرفدار شدید مدرنیته میباشند و با الهام از مردم لبنان ، خواهان زندگی بدور از هرگونه دیکداتوری ، جهالت و غرب ستیزی هستند ، با مردم ترکیه روابط بسیار نزدیکی از بابت فرهنگی دارند اما به میزان ایشان هنوز در اسلام ذوب نشده اند . خواهان جدایی حکومت از دین میباشند  ، اما در بتن سخنانشان به این دلیل با دولت وقت مخالفند که چون اقلیتی شیعی بر اکثریتی  سنی حکومت میکنند و خواهند تغییر در منش و بافت دینی حکومت هستند . به نوعی میخواهند حکومت خودرا همرنگ با اکثریت کنند د واقع .

به طور کلی تنها برداشت من از این رفتارها و هنجارهای دینی و اجتماعی به چند خطی که زین پس مینویسم ختم میشود
دین اسلام با تمامی تبلیغات و عقاید و روشنفکرانش به انتهای زوال رسیده اند و همه کم و بیش میدانند و فهمیده اند که پاسخگوی نیاز های امروزی بشریت نمیباشد ، مسلمانان دو آتشه هنوزهم  که هنوز هست با ندید گرفتن واقعیات سعی در کتمان حقایق روز و شیطانی جلوه دادن عقاید روشنفکری هستند، هنوز باور ندارند بسیاری و حتی همه پیشرفت بشریت چه در زمینه های علمی و چه در زمینه های زندگی اجتماعی مدیون افکار باز و آگاهانه انسانهای پاک اندیشی بوده است که خودرا از مرز عقاید و جهالتها رهانیدند و با انتقاد و اصلاح رفتاری و فکری سنتی خویش هم خود و هم دیگرانی را از بند بردگی نجات دادند . دینی مملو از خرافات ،جهالتها و انسان ستیزها ، دینی که به بن بست رسیده است . 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر