چهارشنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۹۱

چه میشود ؟





آمدن کشتی انترپرایز به خلیج فارس
ترور اسرائیلیها در بلغارستان 
شورای فقهی
کمپین حجاب اختیاری 

تعطیلی اول شهریور
سقوط بشار اسد
انتقال مجاهدین به هرات افغانستان 
گرانی و دست داشتن لباس شخصی ها برای به آشوب  کشیدن اعتراض مردم و انحراف ان به سمت در گیری با شعار های عجیب، اعم از مرگ بر کمونیست
نشانه های دیگری نیز میتوان در این مسیر پیدا کرد، سناریوی که جمهوری اسلامی همراه با همپالگی های غربی اش برای ایران ، شروع جنگ ، تجزیه ان و در نهایت تبدیل به چند مستمره کردن آن و بقای رژیم آخوندی ، البته از نوعی مدرنتر و مردم پسند تر میتوان دید .
ناو هواپیما بر انترپرایز را که به صورت کاملا اسقاط در آماده از آنسوی دنیا به خلیج فارس میکشند ، با ۴ موتور هسته ای ، هزنیه اوراق کردن آن برای ایالات متحده بسیار زیاد میباشد، اما میتواند هم در جای دور از آبهای خودش آنرا غرق کند و هم خسارات غرق شدن آنرا از مردمی که توسط حکومتی  ، زد ایرانی اداره میشود به راحتی دریافت نمایند، به قیمت بقاء آن رژیم . در چند جای جهان به مردم اسراییل تعرض میشود و دولت اسراییل مستقیم رژیم تهران را مورد تهدید و موجب این حملات تروریستی قرار میدهد ، هم پیمان رژیم نیز در حال فروپاشی است ، و اسد ی دیگر وجود نخواهد دشت که رژیم با همراهی آن تهدیدی نزدیک برای اسراییل باشد، پس مجبور به معامله هست ، شورای از کسانی تشکیل میشود که در گذشته رژیم حضور داشته اند و یا دور مانده اند و یا به خاطر مسائلی و تفاوت هایی در نحوه نگرش شان به نظام از گود مرکزی کنار گذاشته شده اند ، و هم اکنون برای حفظ نظامی که به هر حال حافظ منافع آنها نیز میباشد میتوانند گرد هم آیند ، اما با توجه به مسائل اتفاق افتاده و احتمال موفقیت شورای ملی اپوزوسیون خارج از کشور ، از این میترسند که مردم آنها را قبول نداشته باشند ، پس در صورت وقوع چنین اتفاقی به جنگی زرگری و یا حتی شده واقعی نیاز دارند ، برای همین نیاز مند تهدید هایی واقعی و همکاری با لابی های خود در غرب برای همکاری با جناح جنگ طلب غرب میباشند ، این جنگ میتواند اقتصاد خاموش غرب را نیز به تحرک در آورد ، پس اسنادی هم برای شروع جنگ و یا مستحق بودن ایران برای حمله ، مورد نیاز هست .  حملات تروریستی ، و سلاح اتمی و اگر این ۲  بهانه کم بود ، تهدید به بستن تنگه هرمز که ۵۱ درصد انرژی جهان از آن عبور میکند میتواند دلایل قانع  کننده ای باشد . از طرفی غرب هوشمندانه تر عمل میکند و همه چیز را بر روی جمهوری اسلامی سرمایه گذاری نخواهد کرد . بهترین زمان برای استفاده از مجاهدین بسی همین زمان میباشد، اگر پس از اغتشاشات جمهوری اسلامی ، سر تعظیمی خم نکرد، آنها را وارد عمل میکند هم برای تجزیه احتمالی ایران و هم برای در دست گرفتن قدرت به عنوان یک حکومت موقت و دست نشانده که پس از آمدنشان به مانند کرزای ، رفتنشان تقریبا ممکن نخواهد بود.
گرانی ها نیز مردم را به جان آورده است که آماده هرگونه اتفاقی میباشند، با وجود این و همینطور نبود آزادی های اجتمای ، میتواند دست آویز خوبی برای انحراف حرکات آزادی خواهی باشد ، کمپینی که حتی از طرف نظام آنچنان برخوردی با آن نمیشود راه می افتد به نام حجاب اختیاری، همه چیز هم که گران هست ، پس مقداری ارزانی و آزادی اجتماعی  میتواند مردم تحت فشار را  تخلیه کرده و به عنوان سوپاپ اطمینانی برای نظام عمل کند ، همراه با شورای کردن رهبری و تغیر ظاهری ماهیت نظام . زیرا نظام میداند که با سقوط کامل اسد احتمال اینکه مردم به خیابانها بریزند بسیار است ، پس به بهانه بایستی حکومت نظامی برقرار شود . به بهانه اجلاس بیداری اسلامی که هر ساله به صورت کاملا عادی انجام میشود ، اینبار  یک هفته پایتخت به طور رسمی و دیگر شهر ها به صورت غیر رسمی تعطیل خواهند شد ، ارتش و سپاه در آماده باش کامل است و تمامی مرخصی ها لغو شده است ، ارتش اسراییل هم در چنین وضعی بسر میبرد .
لزوم تشکیل یک شورای ملی در اپوزوسیون و هرچه سریعتر ، اعلان وجود ان بیش از بیش احساس میشود، چون شیاد دیگر زمانی نداشته باشیم . ایرانمان در خطر است .


سه‌شنبه، تیر ۲۷، ۱۳۹۱

من پسرک دست فروشی هستم


من پسرک دست فروشی هستم ، خواهرم شیشه ماشین سر چهار راه پاک میکند ، پدر پیرم گاهی کارگری میکند و مادرم نظافت  .
 ریس جمهورم احمدی نژاد به محله ما نیامد اما در سفری که به استان ها داشت گفت به فکر ما نیز هست . انتخابات را خیلی دوست دارم چون در آنزمان پول خوبی در میاوریم ، پوستر پخش میکنیم و عکس میچسبانیم   . نمیدانم کی آنقدر پول خواهد دشت که به ما هم بدهد ، میگوید یارانه میدهد . خوب است حداقل دیگر زمستانها نان خواهیم داشت . آخر در زمستانها کم میتوانیم کار کنیم، پدرم هم بیکار است . نان هم ارزان نیست .
 برادر بزرگم گاه ی به خانه سر میزند و لباس هایش  را که دیگر اندازه اش نیست به من میدهد ، خواهرم هم از لباس های که مادرم از آنجایی که کار میکند میدهند میپوشد، لباس های خواهرم نو و برای پولدارهاست ، حسودیم میشود ، میگویم مادر اینبار خانه کسی کار کن که پسر بچه اندازه من داشته باشد من هم لباس های پولدار هارا بپوشم .
 از پدرم میپرسم چرا ما پولدار نیستیم ؟. میگوید چون درس نخوانده ایم و دانشگاه نرفتیم . میگویم خوب مگر در دانشگاه پول میدهند ، میگوید نه آنجا درس یاد میدهند تا کار کنی، و پولدار شوی . باز میپرسم خوب یعنی همه پولدار ها دانشگاه رفته اند؟
 . دیگر حوصله اش نمیکشد
میگوید برو از مادرت بپرس .
پیش مادرم میروم، زانوهایش دارد میکند زن همسایمان یک کرم پا داده است که آنرا به پاهایش میمالد . میگویم مادر چرا دکتر نمیروی؟  
 پسرم دکتر گران است ما پول نداریم، میپرسم پس دکتر ها دانشگاه رفتند که پول مارا بگیرند و پولدار شوند ؟
 نه اما آنها هم باید پول بگیرند برای اینکه زندگی کنند .
 میپرسم پس اول باید دانشگاه رفت بعد پولدار شد ؟ یا پولدار باید باشیم که دانشگاه برویم ؟
 نه پسرم اول باید دانشگاه بروی . میپرسم خوب پس چرا خواهر بزرگم دانشگاه نرفت و شوهر کرد ؟
 با لبخندی جواب میدهد پسرم دانشگاه که مال ما نیست ، تازه  او هم که دختر بود ، میرفت دانشگاه برای چه . آخرش باید ظرف بشورد و بچه بزرگ کند . حالا هم که شوهر کرده و  سروسامان گرفته بچه هایش را بزرگ میکند .
 ومادرم  با شیطنت به من میگوید ناقلا  برای تو که بد نشده ، دیگرموقع غذا خوردن  دنبال هم نمیدوید .
میگویم مادر بابا چرا پولدار نیست ؟
 لبخند تلخی میزند . میگوید قسمت ما هم اینچنین است ، خدا هرکسی را زیاد دوست دارد اینچنین آزمایشش میکند، میپرسم خوب یعنی پولدارهارا دوست ندارد ؟
میگوید چرا آنهارا هم با پول آزمایش میکند .
 با خود میگویم عجب شانسی دارم ، 
تلوزیون را روشن میکنم . اخبار هست .  آقای احمدی نژاد به گینه نو رفته آنجا یک کارخانه افتتاح کرده . بعد لبنان هم که چند مدرسه ساخته شده . به خواهر کوچکم میگویم ، حتما آنها هم پول ندارند . همه جای  دنیا هم پول ندارند ، اینرا اخبار میگوید خوب حتما درست میگوید . در اخبار که دروغ نمیگویند . پس همه مثل ما فقیر هستند . خواهرم امروز نتوانسته زیاد کار کند ، چون دیروز دستش را برف پاک کن یک  ماشین که نمیخواست شیشه اش را بشورد بریده بود . من نمیدانم ما که میخواهیم شیشه های ماشین ها تمیز شوند ، چرا بعضی ها نمیگذارند . خوب پول نمیخواهند بدهند ،  ندهند . ما که دزدی نمیکنیم .
 فردا پدرم قول داده است که برایمان  از آنجایی که کار میکند غذا گوشت دار بیاورد . آخر این چند روز دار خانه یک کسی کار میکند که میگوید هر شب گوشت میخورند . من که نمیتوانم ، اصلا مگر هر شب گوشت هم میشود خورد . مادرم میگفت گوشت آدم را مریض میکند . برای همین  سهمش را همیشه به ما میدهد.  حالا با ماهی یکبار که مریض نمیشویم .
 میخواهم  زود بخوابم امشب ، که زود صبح شود و فردا پدرم زود بیاید . آخه  من گوشت  دوست دارم . بنظر من خوشمزه هست . حالا مادرم هم هرچه میخواهد بگوید ، بگوید . 


یکشنبه، تیر ۱۸، ۱۳۹۱

ایران ارث پدری همه ایرانیان



سرزمین ایران با تاریخی کهن و یا حتی بدون هیچ گونه تاریخی ، بزرگ یا کوچک ، غنی یا فقیر حق مسلم تک تک ایرانیهاست . شما به عنوان یک با سواد یا بی سواد ، شهری یا روستای ، غنی یا فقیر ، زن یا مرد شاغل یا بیکار ، ریس یا مرئوس ، مشروطه خواه ، جمهوری خواه ، چپ یا راست ،  زمانی که میگوید ما اجازه نمیدهم خلاف نظر ما و خلاف آنچه که ما اعتقاد داریم و یا خواستار آن هستیم اتفاق بیافتد  ، در واقع این حق را نیز به من خواسته یا نخواسته میدهید که من هم هماند شما بر عقیده ام پا فشاری کنم ، زیرا ایران ارث پدری تنها شما نمیباشد و ارث پدری من نیز میباشد . 
جالب است که چرا حرف شما منطقی تر و یا حرف من مستند تر است هم در نتیجه این تصاحب ارث پدری هیچ تغیری نمیدهد . حتی اگر شما یا من بتوانیم یکی از هم را  نیز حذف کنیم ، این ارث پدری باز تنها به شما یا من نمیرسد و بایستی با بقیه مردم ایران آنرا قسمت کنیم . از دیگر عجایب این ارث پدری اینست که من یا شما بیشتر از یک انتخاب و به اندازه یک از کل جمیعتمان را  نداریم و با  تمامی اینکه همه اینها را میدانیم اما باز هم گاهی و بعضی مواقع حتی بیشتر از گاهی ایران را ارث پدری خودمان تنها میدانیم و با همه هممیهنان خود با مشخصات مختلف و متفاوت تقابل و نزاع روی می آوریم  .  در اینجاست که اینگونه مشاهده و تصور میشود که شما یا من قصد اجهاف حق دیگری را داریم و از آنجا که هم شما و هم من هرگز دیگراجازه پایمال شدن حق خود را نخواهیم داد ، پس به مانند دو انسانی که پدر کشتگی باهم دارند و یا همان دعوای ارث پدری دارند به جان هم می افتیم و به جای اینکه ببینیم این ارث پدری در حال پاره پاره شدن از طرف همسایگان ویا مزاحمان داخلی و یا  آتش بیاران معرکه است همدیگر را به کناری حول داده و قصد مبارزه به تنهای در کارزاری سخت و پر دشمن به تنهای گام برداشته و با نتیجه ای معلوم که همانا شکست است باز میگردیم . اما نمیدانم من و تو با دانستن اینکه نمیخواهند که در کنار یکدیگر باشیم تا هم از ارث پدری خود و هم از حق دیگری در کنار هم دفاع  کنیم باز هم به جان هم می افتیم و به خاطر منیت هایمان ، اجازه میدهم که این ارث  پدری مان را بزند و ببرند و آتش بزنند . چقدر من و شما دموکرات هستیم و البته بیشتر از آن دست و دل باز . زیرا به جای احترام به نظر هم که همانا این حق واقعی یکدیگر میباشد و هر کدام به مقدار مساوی سهم الارث داریم را فراموش میکنیم و حتی سهم خود و دیگری را برای اثبات منیت به تاراج میگذریم و اجازه میدهم هر آنچه نبایستی بشود ، بشود .