یکشنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۹۲

تاريخچه کشاورزي ايران




گفته مي شود که ايران يکي از اولين کشورهاي دنياست که در آن کشاورزي و تمدن شروع شده و انسان اوليه براي نخستين بار در فلات ايران به کشت و زرع و پرورش دام دست زده است.همچنين گفته مي شود که مهاجرت آريايي هابر خلاف مهاجرت مشهور چوپاني و در جستجوي چراگاههاي جديد نبوده بلکه مهاجرتي دهقاني و در جستجوي زمين بهتر براي کشاورزي بوده است. ] به نظر مي رسد منظومه درخت آسکوريک که از زمان ساسانيان باقي مانده (ترجمه ماهيار نوابي- بنياد فرهنگ ايران) ودر آن از رجز خواني يک بز در برابر يک نخل سخن مي رود_ نمايشگر اختلاف بين کشاورزان ودامداران اوليه است. اينکه منظومه به نفع بز که قادر به حرکت (کوچ) است پايان مي پذيرد حاکي از قدمت ريشه هاي اين منظومه است در آغاز ايجاد باغهاي باستان[ .
حفاري هايي که در اطراف کاشان به عمل آمده نشان مي دهد که در شش هزار سال پيش ايرانيان متمدن بوده و سيستم زراعي پيشرفته اي داشته اند. در حفاريهاي نقاط مختلف ايران مشخص گرديده که در حدود 3300 سال پيش از ميلاد مسيح درخت را در ري – کاشان و دامغان به طرز مشابهي نقاشي مي کرده اند و بنابراين در آن زمان از لحاظ باغباني ميان نقاط مختلف ايران رابطه برقرار بوده است
دين زرتشت به کشاورزي اهميت فراوان داده و در اوستا آمده است که سومين جايي که زمين شادمانترين است آنجاست که کي از خدا پرستان يشترين غله را کشت کند
و بيشترين گياه و ميوه را بکارد .
پطروشفسکي از استراسبون روايت مي کند که در قرن اول پيش از ميلاد مسيح ايرانيان کليه ي درختان ميوه اي که در يونان وجود داشته به استثناي زيتون کشت
مي کرده  اند . گزنفون از قول سقراط نقل کرده است که در عصر هخامنشيان باغهايي در ايران وجود داشته که آنها را پاراديس يا پرديس (اين کلمه در زبانهاي رايج اروپايي به معناي بهشت است) مي ناميدند و در آنها در ختان از حيث ارتفاع مساوي و روي خطوط منظم کشت شده و به وسيله چرخ چاههاي بزرگي که توسط گاو گردانده مي شدند آبياري مي گشت. از ميوه هاي مهم اين زمان ايران مي توان انگور-
خرما و انجير را نام برد.
با حمله اسکندر مقدوني کشاورزي ايران رو به افول گذاشت و بسياري از کاريز ها و باغها و مزارع اطراف آنها از بين رفت و اين وضع تا زمان به حکومت رسيدن اردشير بابکان ادامه يافت. ساسانيان به احياي قنوات و تشويق و توسعه زراعت و باغباني و دامپروري همت گماشتند و ايران مجددا " آباد شد . همچنانکه پتروشفسکي هم متذکر شده در کتاب پهاوي بوندهشن که مربوط به زمان ساسانيان است و امروزه آن را بن دهش مي ناميم از کشت انواع ميوه مانند پرتقال – سيب – انگور – خرما – به – ليمو – انار – هلو – فندق – سنجد – بادام –توت – گلابي –پسته – زرد آلو – گردو – شاه بلوط و نيز انواع سبزي و گل و مانند تره تيزک – تره – گشنيز – خيار – نرگس – ياسمن – نسترن – لاله – بنفشه هميشه بهار – گل سرخ و گل زعفران صحبت رفته است.

بعد از ساسانيان تا زمان حمله مغول کشاورزي ايران به تناوب دچار رکود (در زمان بني اميه) و رونق (در زمان بني عباس و حکومتهاي محلي) گشت. در زمان ديلميان باغباني يران به حداکثر توسعه خود رسيد و براي اولين بار کشت مرکبات در اطراف درياي خزر آغاز گشت.جالب اينجاست که در اين عصر بعضي از انواع سبزي مثل مار چوبه وگل کلم به مقدار زياد در ايران کشت و مصرف مي شدند ولي بعد ها کشت آنها منسوخ شد و  با وجود آنکه هنوز بعضي از کشاورذان آنها را توليد مي کنند هنوز مصرف آنها عموميت نيافته و جزوگياهان تفنني محسوب مي گردند .
در اثر حمله مغول همراه با ويران شدن ايران باغباني نيز از رونق افتاد و وضع بدين منوال بودتا آنکه غازان خان تيموري(اواخر قرن هفتم و اوايل قرن هشتم هجري قمري)  همت به آبادي مملکت و توسعه کشاورزي گماشت . در قلمرو وي انواع درختان ميوه و سبزي هادر تمام نقاط کشت مي شدند و باغباني آنقدر رونق داشت که از اصفهان انواع ميوه به هندوستان وآسياي صغير وازکرمان خرما به ساير ممالک صادر مي گشت 
در اين دوره اقليد و سورمق مرکز توليد برگه زردآلو وخراسان منطقه مهمي براي کشت انواع ميوه به شمار مي آمد . از زمان غازان خان (سال700 هجري قمري)کتابي به نام کتاب درعلم فلاحت و زراعت که نويسنده آن ناشناس است باقيمانده که درسال1323 
هجري قمري توسط عبد الغفارخان نجم الدوله با چاپ سنگي منتشر شده است.
بنا به گفته پتروشفسکي در کتاب مذکور که داراي فصول متعدد است در باره حفاظت بذر ها – غلات و اينکه کدام درخت وگياه از بذر مي رويد و کدام را بايد به صورت نهال کاشت .خواص انگور و ديگر درختان ميوه دار و بي ثمر اقسام نباتات زينتي و شايط کود (ربل)دادن صحبت گرديده  و به هر گياهي بخشي تخصيص يافته است .نويسنده در اين کتاب به مشاهدات تجارب و امتحان خويش در تيلستن(قلمه زدن)پيوند زدن انواع درختان مثمر و غير مثمر و نيز بذر افشاني  نهال کاري و غرس اشجار استفاده کرده و چنين بر مي آيدکه شخصا آزمايشهاي فني زيادي در کشاورزي به عمل آورده است. دانشمندان اين خطه در عين مطالعه درباره خواص دارويي گياهان به امور کاملا فني نيز مي پرداختند و دستگاههايي براي بهره برداري از آب تهيه ديدند که از آن جمله مي توان چرخ چاه خودکار (چرخ آب عين)را مثال آورد که محمد اصفهاني در قرن دهم هجري قمري جزو چهارده اختراع خود ذکر کرده مي نويسد:
(... هشتم- چرخاب عين است که آب از چاه عميق در غايت آساني کشيده ميشود  و دلو که بر لب چاه رسيد خود خالي مي گردد ) .
با اين همه پس از غازان خان تا اوايل قرن دهم هجري يعني شروع حکمراني صفويان دوباره کشاورزي ايران سيري نزولي راطي نمود که دليل اصلي آن عدم وجود يک حکومت مرکزي و ضعف قواي محلي و جنگهاي مداوم بين آنها بود . با مستولي شدن صفويان بر سراسر ايران و تشکيل يک حکومت مرکزي با قدرت بار ديگر کشاورزي در ايران رونق گرفت . هر چند که با وجود تمام کوششها حتي در زمان شاه عباس نيز به رونق قبل از حمله مغول نرسيد  .
در اين زمان در تمام ايران درختان ميوه بويژه زرد آلو – به – انار – بادام و انگور کشت مي شدند . کشت  خرما در خوزستان – فارس- کرمان و سيستان مرسوم بود و خرماي ايران (به ويژه خرماي جهرم )بهترين خرماي جهان به شمار مي آمد و مقدار زيادي از آن به هندوسستان صادر مي شد.کشت مرکبات در مازندران  و زيتون در مازندران و خوزستان معمول بوده . در اين دوره خرماي کرمان – پياز خراسان – انار يزد و شيراز و نيز پرتقال مازندران به خارج صادر مي گشت.
لوژن فالاندن که در آن عهد به ايران آمده در سفرنامه خود مي نويسد :زراعت ايران مانند زراعت اروپا است .
از زمان صفويان نيز کتابهاي کشاورزي مختلفي باقي مانده که مهمترين آنها ارشاد الزراعه تاليف فاضل هروي در سال921 هجري قمري است که در سال 1323 هجري قمري توسط عبد الغفارخان نجم الدوله با چاپ سنگي منتشر گشته است.بعد از صفويان حکمرانان هر کدام بر حسب قدرت و ضعف خود اثراتي بر روي کشاورزي ايران داشتند که روي هم رفته اثرات منفي بيشتر بود و ايران مانند بسياري از کشورها از قافله تمدن عقب افتاد و کشاورزيش صفويان نيز عقب تر رفت.اولين جنبش به سوي کشاورزي نوين در زمان صدارت شادروان ميرزا تقي خان اميرکبير بوجود آمد.
اين مرد کاردان ضمن ساير اقدامات اصولي خود سعي وافري نيز در پيشبرد کشاورزي نمود و علاوه بر وارد کردن انواع بذرهاي اصلاح شده با متخصصين خارجي هم قرار دادهايي منعقد ساخت و کشاورزي ايران را به سوي پيشرفت سوق داد.
در اوايل قرن چهاردهم هجري قمري با تاسيس اولين مدرسه کشاورزي ايران به نام مدرسه فلاحت مظفري و وارد کردن سيب زميني و انواع نهالهاي ميوه بخصوص سيب و گيلاس از خارج باغباني ايران توسعه بيشتري يافت و سپس با ايجاد مدارس متوسطه و عالي و دانشکده هاي کشاورزي موسسه اصلاح و تهيه بذر ونهال و غيره به وضع کنوني در آمد .

پنجشنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۹۲

روند خشک شدن دریاچه ارومیه در طی 500 سال گذشته و ادامه آن در 100 سال آینده و کوتاهی های تاریخی

هر اکوسیستمی برای رسیدن به ثبات حیات خود لازم دارد که مراحلی را بصورت تدریجی شروع و البته با افزایش شیب این روند به مرحله ثبات خود برسد .
در مورد دریاچه ارومیه این جایگاه ها در 3 ناحیه جغرافیای در شکل دیده میشوند . سال های 1500 میلادی ، سال های 1900 میلادی و سال های پس از 2050 میلادی که به رنگهای به ترتیب آبی ؛ صورتی و قرمز نشاد داده شده است نیز یک انتخاب جغرافیای و اکولوژیکی برای ثبات دریاچه ارومیه می باشد . 
همانطور که در ابتدا گفته شد ، این روند ها اگر شروع شوند و اکوسیستم در جهت تغییر به یک تغییر گام بردارد ، تا رسیدن به ثبات بعدی این روند را ادامه خواهد داد . در این میان تاثیر انسان بر این روند بسیار زیاد بوده تا حدی که اگر این روند تغییر شروع شود ، انسان در افزایش سرعت و شیب نموداری آن تغییر بسزایی خواهد داشت و تقریبا تا زمان رسیدن آن اکوسیستم به نقطه ثبات بعدی ، به هیچ شکلی نمی توان در برابر آن روند ایستاد . 
 روند خشک شدن دریاچه ارومیه در طی 500 سال گذشته و ادامه آن در 100 سال آینده که در این شکل مشاهده می کنید و در واقع و بر خلاف انچه که مقداری در سالهای اخیر بیشتر دیده شده و این روند را با 10 سال اخیر ربط می دهند نیست و این یک کوتاهی تاریخی بوده که بر اساس چند دلیل می باشد که قابل گریز نبوده تا به وضعیت ثبات سال های 1900 برسد. اما بی خردی ها و بی کفایتی در ساختار حفاظت از این دریاجه پر ارزش استارت آن را برای رسیدن به نقطه ثبات بعدی زده است و کمی دور از ذهن میرسد که بتوان از پیشروی ان تا نقطه بعدی ثبات اکوسیستمی یعنی محدوده قرمرز رنگ در این تصویر جلو گیری کرد . 
یکی دیگر از دلایل افزایش این روند محل قرار گیری و یا اگر بهتر بیان کنیم نوع سطح جغرافیایی این دریاچه می باشد که بیشتر سطح آن در بسیاری از مناطق آن کم عمق و حتی گاهی بوسعت کیلومتر ها یه عمق چندین سانتی متر می باشد که با خشک شدن آن بخش ها سطح زیادی از دریاچه را از دست می دهیم .

 هم اکنون دریاچه ارومیه در حال مرگ است واین فاجعه دردناک یکبار دیگر شهروندان ایران رابه خشم درآورده وآنها حکومت جمهوری اسلامی را مسئول این وضع اسفبار میدانند.تمامی محیط زیست ایران پیوسته دستخوش نابسامانی های گوناگون وهولناک بوده و این حکومت با بوروکراسی سنگین و بی کفایتی خود بطور آگاهانه روند تخریب را تشدید نموده است.
دریاچه ارومیه درآذربایجان، شمال ایران، که پس از بحرالمیت، دومین دریاچه شور جهان وبیستمین دریاچه در دنیاست، باکاهش تدریجی و بدون بازگشت آب با خطر نابودی روبرو میباشد. این دریاچه 34 میلیارد متر مکعب آب داشته و سالانه با بیش از شش میلیارد متر مکعب ازبیست رودخانه دائم مانند زرینه رود، مهاباد رود، شهرچای، سیمینه رود، گدارچای، نازلوچای، زولاچای، قلعه چای، باراندوز، آجی چای ونیزتعدادی رود هاو جویبارهای فصلی آبیاری میشد. این بخش جغرافیائی یکی از گنجینه های زیست محیطی ایران بوده و با داشتن دشت های جالبی مانند دشت پیرانشهر، بناب، میاندوآب، ارومیه، تبریز، قوشچی، عجب شیر، آذرشهر، مراغه، اشنویه، شبستر، سلماس، نقده و مهاباد یکی از کانون های ارزشمند فعالیت کشاورزی و دامداری وگردشگری به شمار میرود. این دریاچه باطبیعت وحشی خود و باداشتن بیش از صد جزیره یکی از زیستنگاه های پراهمیت برای پرندگان وجانوران بشمار میاید. حیات وحش دریاچه ارومیه دارای گونه های پستاندار، پرنده، خزنده، دو زیست و گونه ماهی میباشد. آرتميا، این آبزی کوچک سخت پوست مهمترين موجود ریز اين درياچه است که با جلبک ها اساس زنجیره غذائی پرنده گان و ماهیان را تشکیل میدهند و 212 گونه‌ پرند ه در اين منطقه ثبت شده‌اند که از آن میان ميتوان به پليكان پاخاكستری، غاز پيشانی سفيد كوچك، عروس غاز، اردك مرمری، اردك سرسفيد، اردك بلوطی، خروس كولی دشتی، دليجه كوچك و ميش مرغ اشاره كرد. 

پوشش گیاهی ارومیه از چهار گروه اصلی یعنی گیاهان شور پسند، گیاهان شن پسند، گیاهان خشکی زی وگیاهان آب پسند تشکیل شده است. ازیاد نرود که بیش از 1500 گونه گياه آوندی در بوم اروميه ثبت شده است كه به 85 خانواده گیاهی تعلق دارد. در میان این گونه های فراوان بیش از 350 گونه مورد استفاده اقتصادی قرارگرفته و 300 گونه دیگر از نظر اکولوژیکی بسیار پر اهمیت میباشند. با مرگ تدریجی دریاچه این طبیعت زیبا وغنی دستخوش یک روند تخریبی بوده وخسارات ناشی از ویرانگری آن کلان و جبران ناپذیر است. اکوسیستم ارومیه خودمحصول تاریخ ونتیجه رابطه تنگاتنگ میان عناصری چون آب و گیاه و پرنده و جانورو آبزی و انسان است. نابودی دریاچه وپخش نمک، این زندگی متنوع را از بین خواهد بردو زندگی انسانی اجتماعی نیز گسیخته خواهد شد.


باید بیان کردعمده ترین عواملی که باعث نابودی دریاچه ارومیه میباشند، از یکسوعوامل طبیعی چون کمی میزان بارش سالانه، خشکسالی، بالا رفتن گرما و غیره است. باین دلیل در هر سال به طور متوسط بین سه تا چهار میلیارد متر مکعب از آب دریاچه ارومیه تبخیر می شود، که به لحاظ گستردگی دریاچه نمی توان از این میزان تبخیر جلوگیری نمود. از سوی دیگرعوامل انسانی ودست سازمیباشند. حفر تعداد زیادی چاه ژرف وایجاد سد وبندهای بسیارزیاد روی رودخانه هائی که به دریاچه میریزند ونیز ایجاد جاده درمیان دریاچه وسرازیر نمودن گنداب های صنعتی مسموم، این بحران را بطور بیسابقه حدت بخشیده است. امروز به طور کلی وضعیت زیست محیطی این ناحیه به هم خورده و عقب نشینی 120 هکتار دریاچه ارومیه هشدار مهمی بشمار میاید. بنا بر گفته برخی از کارشناسان در دوران اخیر این دریاچه بیش از شش متر ازعمق آب خود را ازدست داده است و میزان نمک دریاچه به اندازه اشباع رسیده، به گونه ای که بلورهای نمک در آب دیده میشود. هم‌اكنون سطح آب درياچه اروميه 5/2 متر كمتر از سطح تراز اكولوژيك درياچه است و این وضع تعادل دریاچه و هماهنگی اجزای آنرا بهم زده است. طبق نظربرخی کارشناسان این دریاچه بين 10 تا 12 ميليارد متر مكعب كمبود آب دارد كه اگر چنانچه بر پایه تدابیر تازه سالانه بیش از 4 میلیارد متر مكعب آب به درياچه وارد گردد، باتوجه به میزان تبخير وکمبود كنونی می‌توان طی يك دوره 5 ساله به تعادل اكولوژيك درياچه دست یافت.

درياچه اروميه و جزاير آن جزو میراث اکولوژیکی ایران وجهان بوده و به لحاظ ويژگی های زیست محیطی وباارزش از سال 1346 به عنوان منطقه نگهداری شده ارزیابی گشته و از سال 1349 به عنوان پارك ملی قلمداد گردیده است. از سال 1354 اين درياچه بمثابه ذخيره‌ گاه طبیعی "بيوسفر" در برنامه "انسان و كره زمین" سازمان يونسكو جای گرفته است. برپایه کنوانسیون 1971 رامسردر سال 1354 درياچه اروميه و بیست و سه درياچه‌ آب شیرین و تالاب دیگر به دلیل دارا بودن معيارهای جهانی كنوانسيون حفاظت از تالابها در ليست تالاب‌های جهانی سازمان ملل قرار گرفته است. بر اساس این کنوانسیون دولت ها متعهد میشوند که تمامی تلاش خود را برای حفظ این گنجینه های طبیعی یعنی مناطق مرطوب ومنابع آبی بکارببرند. کل مساحت حفاظتی ایران در چارچوب کنوانسیون رامسر به 1.486.438 هکتار میرسد. این میراث جهانی هم اکنون بلحاظ عوامل طبیعی خشکسالی وتبخیر، وبخصوص بخاطربی لیاقتی وسیاست تخریبی جمهوری اسلامی ومصرف صنعتی و بی رویه آب در منطقه و سد سازی گسترده وپل سازی وجاده کشی روی دریاچه، دستخوش بحران اکولوژیکی حیاتی گردیده است. در واقع جمهوری اسلامی با مدیریت اداری وسیاسی مخرب خود وضع این دریاچه و سرزمین اطراف راهرچه بیشتر بوخامت کشانده است وبی اعتنا به پیمان های بین المللی و بی اعتنا به ضرورت کیفیت طبیعت، با اقدامات سود پرستانه و ضد اکولوژیکی خود شرایط هولناکی برای این دریاچه بوجود آورده است

سدسازی: یکی ازعوامل ویرانگری ساختن تعداد زیاد سد روی رود هائی است که منتهی به دریاچه میشوند. آمار گوناگون منتشر شده تعداد سدها را از 36 تا 88 سد اعلام مینمایند. تنها روی رودخانه آجی چای 22 سد ساخته شده است. ساختن این سدها فاقد کارشناسی لازم بوده است زیرا 95 درصد آبها را در خود انباشت نمودند. بی توجهی به سیستم آب رسانی رودخانه ها وسفره های زیرزمینی، و استفاده یکجانبه از آب سد های گوناگون روی چهارده رودخانه اصلی، برای مصرف آب مورد نیاز کشاورزی و کشت صنعتی در اطراف دریاچه ونیز حفر صدها چاه ژرف ونیمه ژرف در این بسترزمینی از دیگر عوامل نامساعدی است که تعادل دریاچه را دگرگون کرده اند. متاسفانه فقدان شفافیت دولتی ووزارت نیرو آمار دقیقی در دسن نیست، ولی گفته میشود که بیش از 10 پروژه سد جدید در دست ساختمان است و دهها سد دیگر در برنامه ریزی وزارت نیرو در نظر گرفته شده است. ایجاد بی رویه وناهنجارسدسازی ها و چاه ها بناگزیر از ورود آب به دریاچه ارومیه جلوگیری نموده و سفره های زیرزمینی را از دریاچه دورکرده است. توسعه ناموزون کشاورزی و فعالیت صنعتی و اختصاص یکجانبه آب این بخش آبخیز باین فعالیت های مصرفی جز بی توجهی به تعادل عمومی منطقه و نیازهای اکوسیستمی نمی تواند باشد. مدیریت آب هم به تغییرات فصلی و کشوری باید توجه کند وهم به تمامی نیازها وبویژه خصوصیات زیست محیطی کل منطقه باید نظرداشته باشد. تمامی این سدها بدون برنامه تحقیقی همه جانبه وبدون کارشناسی اکولوژیکی وبراساس دید محدود تکنوکرات هاتحقق یافته است. پمپاژ گسترده و مصرف پر حجم وبدور از شیوه های علمی آبیاری، ازویژگی های سیاست مسئولان و تکنوکرات هائی است که همه چیزرا فدای تولید انبوه و کسب سود هرچه سریعتر و هرچه بیشتر نمودند. در واقع در این الگوی مدیریتی مولد گرا و این دیدگاه تولید ستاه، برای رشد اقتصادی و مصرفی، مصالح زیست محیطی و انسانی بدست فراموشی سپرده شده است. این مدل اقتصادی حریص پرهزینه منافع اکوسیستمی را بکنار نهاده و تحت عنوان "ترقی وپیشرفت اقتصادی"، تمامی زندگی طبیعی و انسانی را به خطر افکنده است.

در ابتدا برای ساختن راه وپل میانگذر دریاچه ارومیه با تراشیدن کوه و ریختن هزاران تن سنگ و خاک به داخل دریاچه کار آغاز شد وسپس با فرورفتن بخش‌های زیادی از راه‌ ساخته شده در میان لجن‌های دریاچه ارومیه، ادامه کار متوقف شد. پس از سالیان دراز دوباره ادامه فعالیت راه سازی در دستور قرار گرفت. ولی این بار بجای ریختن سنگ وخاک در دریاچه، قرار شد تا پلی بزرگ به طول 500 متردوسوی جاده ناتمام را بیکدیگر پیوند زند.  

نقش دولت: عامل ویرانگر دیگر نقش منفی دولت وتمامی بوروکراسی میباشد. چندی پیش نماینده مردم ارومیه در مجلس گفت که خشک شدن دریاچه ارومیه هیچ ربطی به دولت ندارد و ۹۰درصد از این مسئله مربوط به خشکسالی است (خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس). این گفتار بطور کامل دروغ است. تمام نکاتی که در بالا مطرح ساختیم بیانگر نقش ویرانگرانه دستگاه دولتی در زمینه زیست محیطی و فاجعه دریاچه ارومیه است. اصل 50 قانون اساسی جمهوری اسلامی هرگونه فعالیت اقتصادی که منجربه تخریب محیط زیست گردد را ممنوع اعلام نموده است. هنگامیکه فرماندار مراغه در حضور مسئولان سازمان محیط زیست و صنایع و خبرنگاران اعلام میکند که پساب کشنده کارخانه "کاوه سودا" با لوله کشی وارد دریاچه ارومیه میگردد، ابعاد وحشتناک این بی مسئولیتی نسبت به محیط زیست آشکار میگردد. تمامی نهادهای دولتی مانند وزارت نیرو، وزارت جهاد کشاورزی، وزارت راه وترابری، وزرات صنایع، وزارت نفت ونیز سازمان حفاظت محیط زیست و سازمان مدیریت بحران و غیره بطور مستقیم و غیر مستقیم ، بطور فعال و یا با سکوت خود در تخریب میراث و منابع زیست محیطی عمل کرده اند. بارها صدها تن مازوت نیروگاه برق بندر عباس توسط وزارت نیرو به خلیج فارس سرازیر شده است. تمامی پالایشگاه های نفتی زیر نظر وزارت نفت سرزمین های گسترده ای را با مواد شیمیائی آلوده کرده اند. دستگاههای دولتی مسجد سلیمان اولین شهر نفتی را بنابودی کشاندند. وزارت نیرو چهارده هزار بلوط کهنسال دنا را قطع کرد ونابود ساخت. شهرداری تهران بود که برای ساختن اتوبان زین الدین دوازده هزار درخت را شبانه برید. همین وزارت راه و شهرسازی ایران بود که بی توجه به اهمیت محیط زیست، ساز خود را ‌زد ونابودی جنگل‌های ارزشمند بین‌المللی شمال همچون جنگل ابر و پارک ملی گلستان را به بهانه گسترش جاده توجیه کرد. دولت وفرمانداری ها وتکنوکراتهایش هستند که بخش بزرگی از زاینده رود را به خشکی کشانده اند. دریاچه ارومیه ما در آذربایجان طی سی سال اخیر بزرگترین ضربه را خورده است و آنهم در سایه جمهوری اسلامی و مدیریت های خانمان برانداز آن. این روند تخریب با عریانی تمام صورت گرفت و درد وفریاد طرفداران محیط زیست در ایران وخارج کشور ونیزشکایت شهروندان ونظر متخصصان توسط سخنگویان دولت پیوسته به تمسخر کشیده شد. این نظام سیاسی کنونی است که دریاچه را بدو بخش تجزیه کرد و برای ساختن سدها اجازه صادر نمود و کارخانه ها را آزاد گذاشت تا با پساب های خودهرچه بیشتر زمینها و دریاچه ارومیه را آلوده کنند. دستگاه دولتی برخلاف حقوق بین المللی، کنوانسیو نهای بین المللی واز جمله کنوانسیون رامسر عمل کرده و مجرم اصلی در این بحران فاجعه آور اکولوژیکی میباشد. این دولت هرگز در راستای بهبودی دریاچه عمل نکرد و جز برگزاری یکسلسله نشست تبلیغاتی، در کردار تصمیم مثبت و روشنی نگرفت و مجلس اسلامی نیزهرگونه کمک مالی را رد نمود. گفتنی است که ساختمان اداره حفاظت محیط زیست شهرستان زرندیه با زیربنای 320 متر مربع در زمینی بمساحت 500 متر مربع، در مدت دوسال وبا بودجه ای بیش از یک میلیارد و 800 میلیون ریال ساخته شد تابوروکراسی اداری مستقر شود، ولی دریاچه ارومیه از هر بودجه ای محروم باقی ماند. این بیانگر سیاستی است که امر محیط زیست بهیچوجه در دستور کارش نیست.
 
نتایج مرگبار فاجعه اکولوژیکی ارومیه

اگر امروز بحران حیاتی گریبان دریاچه ارومیه راگرفته باین خاطر است که عوامل طبیعی و عوامل انسانی ودست سازبطرز منفی عمل کرده و در فقدان یک مدیریت درست اکولوژیکی وسیاسی دریاچه در آستانه مرگ قرارگرفته است. مسلط کردن منطق سودآوری سریع اقتصادی و سیاست های یکجانبه و چه بساتوام با رشوه خواری ها، به نابودی زیستنگاه منجر گشته ومیراث طبیعی یک کشور بباد فنا میرود. من بعنوان یک متخصص زیست محیطی با تمام قدرت اعلام میکنم که روند نابودی این دریاچه پیش از آنکه نتیجه خشکسالی و کاهش میزان بارش باشد، محصول یک مدیریت ناهنجار و ضد اکولوژیکی میباشد و یک ضربه جبران ناپذیر نسبت به زندگی انسانی، اقتصادی وزیست محیطی بشمار میآید. دریاچه ارومیه قلب ماست، قلبی که اگر بایستد پایان یک زندگی طبیعی وانسانی در یک گستره بیکران است.



افزایش گرمایش زمین، خشکسالی‌های پی‌درپی ناشی از کمبود بارش، افزایش درجه حرارت هوا و تشدید تبخیر سطحی در جهان و ایران جزو عوامل طبیعی بروز این بحران هستند، اما از سوی دیگر وبخصوص مدیریت نادرست، سیاست اقتصادی نادرست، افزایش سطح زمین‌های زیر کشت و در نتیجه آن شدت یافتن برداشت بی رویه از منابع آبی، سد بستن روی رودخانه‌هایی که به دریاچه می‌ریزند و کاهش شدید حقابه آن ونیز روانه نمودن پساب های صنعتی بسوی ارومیه، جزو عوامل موثر در خشک شدن دریاچه ارومیه هستند. با آنچه که تا بحال رویداده پیامد های ناگوار تخریب زیست محیطی بیشمار و هولناک است. هم اکنون بنابر گفته محمد محمدی‌زاده رئیس سازمان حفاظت محیط زیست بیش از ۳۷ درصد تالاب‌های اطراف این دریاچه خشک شده‌اند و اگر روند فعلی ادامه یابد در آینده نزدیک بقیه تالاب‌های آن نیز خشک خواهند شد. به جز تالاب‌ها، بیش از چهل درصد از خود دریاچه نیز از بین رفته و با توجه به خشکسالی‌های اخیر و میزان بالای تبخیردر این منطقه، آب باقیمانده دریاچه نیز در حال خشک شدن است. درجه حرارت منطقه حدود دو درجه سانتیگراد افزایش پیدا کرده است، امری که خشکزائی را تشدید میکند. در روزگار نچندان دور ژرفای دریاچه دوازده متر بود و در حال حاضر به شش متر کاهش یافته است. تاکنون 250 هزار هکتار از سطح دریاچه ارومیه به یک شوره زار سخت تبدیل گردیده و شوری آب به 340 گرم الی 400 گرم در لیتر افزایش یافته است. یکی از خسارات زیست محیطی نابودی تدریجی آبزی کوچک آرتمیا میباشد. دکتر اسماعیل کهرم میگوید: " آرتیمیا اورمیانا موجودی است که حدود یکی دو سانتی‏متر طول دارد و دارای ۱۱ جفت پا است. درست مانند یک موجود فضایی. ماده ‏اش در طول تابستان حدود هزار تخم می‏گذارد و این تخم‏ها را برای ماهی‏ سراها، پرورش ماهی و یا میگو مصرف می‏کردند " (مصاحبه با رادیو فرانسه یازدهم سپتامبر2011). متاسفانه بسبب شوری بیش از اندازه آب، جمعیت آرتمیا که خوراک اصلی فلامینگو های مهاجر است، نسبت به پانزده سال پیش بمیزان40 برابر کاهش یافته و با ادامه روند کنونی در آینده نزدیک، اثری از این آبزی مقاوم و ارزشمند بر جای نخواهد ماند.

اگر روند خشک شدن دریاچه‌ی اورمیه همچنان ادامه پیدا کند، این دریاچه خشک و به شوره‌زاربزرگی تبدیل میگردد وبا بادهای موسمی وریزگردهای نمک و یونهای به جای مانده از مواد معدنی، خطر پخش شدن نمک به روستا ها وشهرستان های اطراف وتمامی باغات سیب و انگور بسیار بزرگ است. میاندوآب، مهاباد، نقده و اشنویه که از مهم‌ترین مناطق فعالیت کشاورزی ونیز سلماس، ارومیه، تبریز، آذرشهر، مراغه، از این خطرات به کنار نخواهند بود. این زیستبوم که پنجاه هزار کیلومتر مربع وسعت دارد در تعیین آب وهوای این منطقه از ایران ونیز منطقه مهمی از ترکیه وعراق نقشی اثر گذار دارد وبنابراین تخریب آن اسفناک ومرگبارخواهد بود. براساس پیش‌بینی کارشناسان محیط زیست، با خشک شدن دریاچه ارومیه بیش از ده میلیارد متر مکعب نمک برجای خواهد ماند که از آن به عنوان پدیده نگران کننده "سونامی نمک" در ایران ومنطقه یاد می‌شود. برجای ماندن این کوه نمک، خروارها مواد سمی وفلزات سنگین و پخش آنها بر سلامت انسان، حیوانات، پرندگان و گیاهان تاثیر مخرب ‌گذاشته وفعالیت اقتصاد کشاورزی در منطقه را از میان می‌برد. در صورت خشک شدن دریاچه، نمک و مواد سمی بر جای مانده با بادهای گرم وارد شهرها وروستا ها شده و بناگزیرموجب بروز پاتولوژی های گوناگون از جمله بیماری های ریوی، چشمی وپوستی خواهد شد.

در کنار پيامدهای بسيار ناگوار خشکسالی درياچه اروميه، بنابر تخمینی بیش از 14 میلیون نفر بیکار وآواره خواهند شد، امری که فلاکت اجتماعی رادامن خواهد زد. بالاخره خطرات ناشی از ورود پساب های صنعتی آلوده به مواد سمی چون آرسينک و آمونياک درحاشيه درياچه اروميه از سوی استان آذربايجان شرقی و رهاسازی پساب های صنعتی اروميه به اين درياچه قابل چشم پوشی نيست چرا که احتمال بروز سرطان در انسان ها و ناباروری اراضی حاشيه اين تالاب تنها گوشه ای از مضرات ناشی از اين معضل زيست محيطی است.
 
تجربه بین المللی "سوان" و"آرال"

دریاچه "سوان" در ارمنستان در منطقه آرارات هشتاد سال پیش دستخوش تبخیر شدید آب شده ودر بحران عمیقی قرار گرفت. درسال 1930 تا 1940 دولت شوروی بر اساس یک طرح دولتی جهت محدود کردن میزان تبخیر، سطح دریاچه را کاهش داده تا باین ترتیب دریاچه دچار بحران نگردد. برپایه این سیاست مساحت دریاچه از 50000 کیلومتر به 30000 کیلومتر مربع تقلیل یافت. این کاهش سطح آب، تعادل دریاچه را بهم ریخت، حیات گیاهی رابه بحران انداخت، زندگی ماهیان ودیگر آبزیان را پریشان نمود وبعلاوه تشدید تولید برق ومصرف آب در منطقه جهت کشاورزی وافزایش جمعیت، بحران را دامنه داد. پدیده دیگری که سالها پیش مشاهده شد این بودکه دریاچه دیگر قادر نیست تا اکسیژن لازم را تولید کند واین وضع افزایش گاز متان و فسفات و ازت و فسفر در دریاچه را بهمراه داشته است. این وخامت منجر بآن شد که دریاچه پراز ماهی هشتاد درصد ماهی خودرا ازدست بدهد. برای مقابله با بحران و تخریب وادامه فروکش آب، برخی کارشناسان برآنند که سطح آب دریاچه را از طریق انتقال آب برخی رودهای نزدیک باید بالا برد. این پروژه نیازمند دهها میلیون دلارسرمایه گذاری است وبانک جهانی توافق خودرا برای یک وام 9 میلیون دلاری اعلام نموده است. البته اجرای چنین طرحی با مشکلات متعددی روبرو است، زیرا ادامه شهرسازی و توسعه فعالیت صنعتی در اطراف این دریاچه در چند دهه اخیر اجرای آنرا با معضلات تازه روبرو ساخته است. 
دریاچه آرال

مرگ دریاچه آرال یا خوارزم نتیجه چه بود؟ از این دریاچه که بین دوکشور ازبکستان و قزاقستان قراردارد امروز جز برکه کوچک سرشار از سموم وپساب های شیمیائی کارخانه ها و فاضلاب های شهری وبا غلظت چهارصد گرم نمک در هرلیتر چیزی نمانده است. در سال 1918 اقتصادان شوروی تصمیم میگیرند تا برای سازماندهی سوسیالیستی تولید کشاورزی انبوه برنامه ریزی نمایند و بتدریج این برنامه آغاز شد واز سالهای شصت میلادی اقتصادانان دولت شوروی برای تولید پنبه دورود بزرگ آمودریا (جیحون) و سیردریا(سیحون) که باین دریاچه میریختند را از مسیر خود منحرف کرده وباین ترتیب مرگ آرال را سازماندهی کردند. این مدیران استالینیست آبش را به ترکمنستان و جاهای دیگر بردند و تولید نامرغوب هم چند برابر شد. اما کم کم دریاچه دستخوش بحران گردیده و خشک شد و پس از آن موقعیت اقلیمی بهم خورد، زیست پرندگان وجانوران متلاشی شد، مناطق کویری افزایش نمود، پهنه‌زاری از نمک بوجود آمد و جمعیت بزرگی در اطراف دریاچه به بیماری های گوناگون واز آن میان سرطان مبتلا شدند. ریه های عفونت زده، طحال وکبد از کارافتاده، روده و معده بیمار، دردچشم وکودکان ناقص الخلقه وزود مرگ ازجمله نتایج این درام اکولوژیکی و این برنامه تولید مولدگرای سوسیالیستی میباشد. طبق آمار مرکزتحقیقاتی "اکوسان" در منطقه اطراف دریاچه در سال 1984 در هر هزار نفر 202 بیمار وجود داشت، حال آنکه در سال 2008 در هر هزار نفر 900 بیمار وجوددارد. افزایش بیماری ها در رابطه مستقیم با گسترش آلودگی های داخل آب وپخش آنها در اطراف آن میباشد. افزایش نیترات وفسفات وجیوه و نمک وفلزات سنگین در محیط زیستی و در زنجیره غذائی، سلامتی انسانهارا کاملن تخریب نموده است. در حال حاضر 75 درصد از سطح اولیه دریاچه خشک شده و 90 درصد از حجم آب دریاچه از بین رفته واین ویرانگری هزاران پدیده خطرناک در طبیعت وزندگی انسانی پدید آوده است. آنچه که برای دریاچه آرال روی داد، در مورد دریاچه ارومیه تکرار میشود. باین ترتیب مدیریت سوسیالیستی و مدیریت اسلامیستی به یک نقطه رسیدند.

نکاتی برای خروج از بحران

دریاچه ارومیه ضربات مهلک خورده است و بسوی مرگ حتمی حرکت میکند ولی هنوز امکان نجات وجوددارد. برای بیرون رفتن از بحران دریاچه ارومیه باید سریع اقدام نمود و بطور مسلم آنرا باید نجات داد. این دریاچه بیانگر یک تاریخ کهنسال و عامل تعادل محیط زیست واجتماعی در این منطقه بزرگ میباشد. برای راه جوئی به این نکات باید توجه داشت: 

یکم: بسرعت از فشار بی آبی روی دریاچه باید کاست. از ایجاد سدهای جدید باید جلوگیری نمود و از مصرف کل آب چهارده رودخانه اطراف دریاچه باید اجتناب کرد. دریاچه دارای حقابه است، محروم کردن ارومیه بیان درک یکجانبه ونادرست است. این سیاست رونق اقتصادی صحیح نیست بلکه تخریب زندگی است. همانگونه که با توسعه صنعتی پنبه زار های اتحاد جماهیر شوروی دریاچه آرال نابود شد. فعالیت اقتصادی صنعتی وکشاورزی امروز از آب دریاچه بطور انحصاری استفاده کرده و فردا با تشدید هلاکتبار بحران خود نیز زیان خواهد دید. زمانی که محیط زیست و اجتماع لطمه ببینند اقتصاد دیگرنخواهد چرخید. فقط افراد طماع وحریص در جستجوی سودآوری سریع هستند واز حمایت دستگاه بوروکراسی برخوردارند. بنابراین از منطق یک جانبه وکور اقتصاد وسود بلافاصله باید خارج شد و سیاست نادرست مصرف حداکثری آب برای صنایع وکشت راباید رها کرد. اقتصاد باید تابع اصول توسعه پایدار باشد.

دوم: از ورد پساب های صنعتی با تمام قدرت باید جلوگیری نمود و تمام واحدهای تولید ی راباید زیر کنترل وبازرسی قرار داد. ایجاد فاضلاب های صنعتی وسیستم تصفیه مناسب با استاندارد های بین المللی عاجل وحیاتی است. بعلاوه برای بهبود وضع کنونی در ابتدا باید میزان نمک انباشت شده را جمع آوری نمود و آن را برای استفاده اقتصادی در انبارها وبدور از سیلاب ها نگهداری نمود. در حال حاضر دومعدن نمک یکی در نزدیکی شهر خوی ودیگری در نزدیکی شهر تبریز وجود دارند که مرتب مورد استفاده قرار دارند. با کم کردن فعالیت این معادن میتوان از نمک سواحل ارومیه برای مصرف در منطقه وکل ایران استفاده کرد. باین ترتیب با کم کردن نمک انباشت شده وکاهش پساب ها، ورود آب تازه به دریاچه را مورد توجه قرار داد.

سوم: تغییر سیاست تولید انرژی پاک برای مصرف صنعتی باید در دستور قرار گیرد. بجای استفاده از منابع فسیلی و یا سدها میبایست به توسعه انرژی خورشیدی و نیروی باد پرداخت. بنگاههای تولیدی منطقه مانند ساخت ماشین آلات، تجهیزات، ابزار ومحصولات کانی غیرفلزی، ساخت محصولات شیمیایی، لاستیکی، پلاستیکی، کارخانه آب ژاول، صابون سازی، تولید کلور وغیره میبایست بسمت بهره گیری از انرژی پاک تشویق گردند. بدون یک سیاست روشن وبا ابتکار یک نهاددولتی، توسعه اینگونه اقدامات میسر نخواهدبود. این سمتگیری اجازه خواهد داد تا از فشار روی سدها کاسته شود و دریاچه ارومیه بتواند نفس بکشد وتوسعه پایدار هموارگردد.

چهارم: ظرفیت های اکوتوریستی بیشمارند، بنابراین سیاست گردشگری سبزرا فعالانه باید در دستور کار گذاشت. آنچه را که ازبین رفته باید احیا نمود. هنوزکه هنوز است، البته با هزینه بالا، میتوان دریاچه رانجات داد. گردشگری و واکوتوریسم سبزرا میتوان در دستورقرارداد. جزایر زیبا، حیات وحش، پرندگان مهاجر و نیز چشمه های آب معدنی شامل آب های گوگردی و گازدار و قلیایی و نمکی و غیره و گل و لای و لجن های پیرامون دریاچه که هر یک پتانسیل بسیار مناسبی برای گسترش صنعت اکوتوریسم و بخش های بسیار درآمدزا و هماهنگ با محیط زیست آن از جمله طبیعت بینی و پرنده بینی به شمار می رود، همه وهمه را بایددر راستای اقتصاد محلی وپایدار به حرکت درآورد. روشن است که این امکانات وجودارد، ولی راه این رژیم برخلاف آنست. بعلاوه گفته میشود که رژیم خواهان نابودی دریاچه است زیرا از امکانات احتمالی معدن اورانیوم در کف دریاچه ارومیه میخواهد برای توسعه فعالیت زیانبار اتمی بهره برداری کند. این گفته اگر درست باشد آنوقت فرصتی برای طرح های اکوسیستمی باقی نخواهد ماند وحتا یک تلاش کوچک هم در دستور قرار نخواهد گرفت.

پنجم: بسیج افکار بین المللی برای به عقب راندن حکومت. برخی از جزایر ارومیه دیگر جزیره نیستند زیرا با کاهش 40 درصد از سطح آب خشکی ها بهم وصل شده اند. سواحل زیادی تبدیل به نمکزار شده اند، پرندگان بیشماری برای همیشه رفته ویا در شوره زار نمک جان باخته اند، آبزیان بسیاری نابودشده اند، کشاورزان کثیری کشت و کاشانه را رها کرده وآواره شده اند. علیرغم این شرایط دلخراش همه امید ها نابودنشده اند. امکان بازسازی وجود دارد، با دانش وتجربه و هوشیاری و امکانات مالی میتوان بمرور بسوی سلامتی بازگشت، ولی این امر با یک مانع اساسی مواجه است وآنهم حکومت اسلامی و بوروکراسی و مدیریت ویرانگر موجود است. مدیران کنونی درواقع توانائی تغییر را ندارند و بطرز آگاهانه تخریب میکنند. حدود سی سال این روند تخریب موجود است واعتراضات فعالان محیط زیست وشهروند آگاه و متخصص دلسوز جریان دارند. دولت موجود وسیستم ولایت فقیهی جز منافع مالی وسیاسی خود به چیز دیگری نمی اندیشند. بنابراین امید ما به جامعه بین المللی باید باشد. با تشدید فعالیت زیست محیطی، اپوزیسیون هوشیار وتمامی نهاد های طرفدارمحیط زیست برای حساسیت نهادهای بین المللی باید بکوشند تا دستگاه حاکمه تاحدودی عقب نشینی نموده واز فشار روی ارومیه بکاهد.

ششم: هر راه حلی امروز باید به یک تحلیل همه جانبه و دقیق وعلمی موکول شود. تجربه های مثبت ومنفی در جهان و کارشناسی متخصصان در جهان وایران باید پایه فکرجدید باشد. آیا سدها را باید بطور سریع باز کرد؟ آیااستفاده از چاه های ژرف را باید متوقف ساخت؟ آیا پل میانگذر را باید خراب کرد؟ آیا انتقال آب از دریای مازنداران و ارس را باید دردستور قرارداد؟ با کشاورزان بحران زده چه باید کرد؟ ارزیابی از بودجه برای بیرون رفت از این فاجعه چیست؟ چگونه مرکز اتمی بوشهر را باید متوقف ساخت و امکانات مالی را بسوی این پروژه جدید سوق داد؟ چگونه خرابکاری های بوروکراسی را باید خنثی نمود؟ در یک بازسازی نقش نهاد های غیردولتی چگونه تعریف میشود؟ جایگاه یک محیط زیست سالم در زندگی انسانی و اجتماعی چگونه قابل بررسی است؟ ویژه گی های اکوسیستم تمام منطقه کدامند؟ تمامی این پرسش ها رابطه ای تنگاتنگی بایکدیگر دارند. هرراه حلی با توجه به تمام جنبه های اقتصادی، طبیعی، تکنولوژیکی، فرهنگی، آموزشی، جغرافیائی، اجتماعی ونیز کشوری و منطقه ای باید در نظر گرفته شود. نگاه سیستمیک اکولوژیکی شرط بهتر اندیشیدن است.

هفتم: فراموش نباید کرد از آنجا که دریاچه ارومیه طبق کنوانسیون رامسر جزو گنجینه ها ومیراث طبیعی جهانی قراردارد، میتوان امکانات بسیاری را جهت بهسازی کل منطقه بسیج نمود. پروژه های متعدد برای خروج از بحران اجازه خواهدداد تا فعالیت تنومند اقتصادی و اکولوژیکی بوجود آمده و اشتغال تولید گردد. کارشناسی جدید راه را برای افکار نوین بازنموده ودر زمینه کشاورزی، دامپروری، زیست محیطی، تکنولوژیکی، آموزشی، پژوهشی، گردشگری وانرژی های پاک میتوان به طرح های تازه دست زد. بنابراین از این شرایط دشوار میتوان دور شد و فرصت های زیبا بوجودآورد تا کل منطقه آباد شود. از نظر دورنباید داشت که در چارچوب کنوانسیون رامسرو در فهرست تالاب‌های مهم جهان تالاب‌هایی وجود داشتند که به دلایل گوناگون مانند بهره برداری نادرست، خشکسالی و تهدید‌ها و معضلات زیست محیطی در معرض خطر و نابودی قرار گرفتند و جای خود را در لیست رامسر از دست داده و در لیست جدیدی به نام لیست "مونترو" یا تالاب‌های در معرض خطر و نابودی قرار گرفتند. ایران از مجموع ۲۲ تالاب ثبت شده در لیست رامسر با داشتن شش تالاب در لیست مونترو بعد از یونان رتبه دوم تالابهای تخریب شده را دارد. بهرحال سازمان ملل ویونسکو باید در این زمینه مداخله کنند ورژیم را وادار برعایت حداقل تعهدات بین المللی خود نمایند وملاقات من با یونسکو درپاریس درراستای همین امر قرارداشت.

هشتم: امید ما در تلاش و پیکار است. اما آیا واقعیت تلخ سیاسی موجوداین فرصت را بما خواهد دادتا دریاچه زنده بماند؟ متاسفانه نظام حاکم نیروی بازدارنده وویرانگری بیش نیست. تنها امید واقعی ما اعتراض وفشار مردم روی دستگاه حکومتی است. در اعتراض به همه تخریب ها در ایران مانندخشکی زاینده رود، نابودی جنگل ها، آلودگی هوا، وخامت تالاب انزلی، آلودگی آب های خلیج فارس، فاجعه ارومیه وهمچنین دزدی ونابودی میراث تاریخی وهنری وطبیعی وغیره، مردم ما خشمناکند. محیط زیست یعنی زندگی، ومردم ما بیش از پیش باهمیت آن آگاه هستند. با تظاهرات وراهپیمائی مردمی در سراسر جامعه وبا فشار سنگین ومنظم بین المللی، حکومت عقب نشینی خواهد کرد. این نظام اسلامی ویران میکند وچندی پیش نیز مجلس شورای اسلامی با اختصاص حداقل بودجه برای نجات ارومیه مخالفت کرد. یکبار دیگرشهروندان معترض در 5 شهریور 1390 با شعار "سدها را باز کنید" در ارومیه وتبریز به خیابان ها آمدند ودر پی آن صدها نفر دستگیر شدند. معترضین دولت رابعنوان مسئول اصلی خرابی زیست محیطی دانسته واین دستگاه را باخشم وشعار خود نشانه گرفتند. نجات ارومیه خواست تمام مردم ایران است وهیچ نگرش افراطی نابجا نمیتواند این واقعیت را بپوشاند وتحریف کند. نجات دریاچه ارومیه یک خواست ملی و جهانی است. خرابکار جمهوری اسلامی است و در سراسر ایران مردم معترض بوده ومرگ تدریجی دریاچه ارومیه را نمی توانند بپذیرند. دریاچه ارومیه نباید بمیرد. دریاچه ارومیه زنده باید بماند. 



 منابع
- Iran historical Ecology - lakes
-google archive
-Lake Urmia , From Wikipedia, the free encyclopedia
-Die Analyse der ökologischen Krise des Urmia-See in Iran", Autor: IDJADI Didier, Paris, Frankreich, den     2. September 11 Meilen
- Lake Urmia Conservation Institute | Saving Lake Urmia
- Ecological Disaster , LAKE URMIA IS DISAPPEARING AND HUMAN ACTIVITY